حتی زمانی که ما خود شاهد مستقیم یک رویداد هستیم، باز هم برداشتها یکسان نیست. من و شما ممکن است یک صحنه مشترک را ببینیم، اما تفسیر متفاوتی از آن ارائه دهیم. این اختلاف برداشت، ناشی از تفاوت در روایت ما از آن رویداد است.
حال، تصور کنید همین من یا شما، آنچه دیدهایم را برای دیگران بازگو کنیم. اینجاست که روایت، نه فقط بازتابی از واقعیت، بلکه بخشی از واقعیت میشود. در حقیقت، آنچه از تاریخ و حوادث در ذهنها باقی میماند، خودِ واقعه نیست؛ بلکه نقل، روایت و داستانیست که از آن رویدادها برجای مانده است.
از همین روست که همیشه تأکید کردهام: نهفقط در مورد جنگ، بلکه در مورد تمام رویدادها، روایتگری اهمیت حیاتی دارد. به همین دلیل، پادشاهان، قدرتمندان و تمام کسانی که درصدد ایجاد تحول در جامعه، تاریخ یا جهان بودهاند، حتماً در کنار خود تاریخنگار، راوی یا قصهگوی حرفهای داشتهاند؛ کسی که بایستد و آن روایت را به دوش بکشد، آن را ثبت و منتقل کند.
تاریخ، فقط برای کسانی باقی مانده که راوی داشتند؛ آنان که نداشتند، یا نامی ازشان نمانده یا روایت تاریخشان به دست دشمنانشان رقم خورده است.
یکی از درخشانترین نمونههای مثبتِ این مسئله، عاشوراست. سؤالی که آن زمان برای بسیاری مطرح بود این بود که چرا سیدالشهدا (علیهالسلام) خانواده و زنان اهل بیت را با خود به کربلا بردند؟ امروز پاسخ این پرسش برای ما روشن است:
کربلا، در کربلا میماند اگر زینب نبود.
واقعه عاشورا، یک اتفاقِ محدود به سال ۶۱ هجری بود. اما آنچه عاشورا را از یک رویداد تاریخی به یک جریان زنده، ماندگار و تمدنساز بدل کرد، حرکت کاروان اسرا و روایتگری بود؛ اربعین و آن مسیری که از شام به مدینه طی شد، عاشورا را در طول تاریخ به حرکت درآورد، آن را شکوفا و به اوج رساند.
اربعین، در واقع، موتور محرک عاشوراست—رویدادی که تا ظهور، تا رجعت و حتی تا قیامت امتداد خواهد یافت.
این، یکی از موفقترین و باشکوهترین نمونههای اهمیت روایت است. قصهگویی، روایتگری و نقل ماجرا، نهفقط نقش مکمل دارد، بلکه گاه از خودِ حادثه هم اثرگذارتر و ماندگارتر است.
اتفاقی که در جامعه مدرن رخ داده، بر پایه همان اصل پیشین استوار است: اینکه روایت مهمتر از خود رویداد است. دشمنان ما این اصل را بهخوبی درک کردهاند و از همین رو، سالهاست که بهطور جدی روی آن سرمایهگذاری کردهاند.
برای اجرای این هدف، ابتدا به سراغ «رسانههای توده» رفتند؛ ابزاری که در دوره خود توانست ذهن و زبان افکار عمومی را تحت سیطره بگیرد. اما در دوره اخیر، ما با رسانههای نوینی مواجه هستیم که بسیار فراتر از رسانههای تودهای عمل میکنند. این رسانهها نهتنها اطلاعات را منتقل میکنند، بلکه تصویر میسازند—تصویری از وقایع، از کشورها، از مواضع و از تمام آنچه در جهان میگذرد.
تصویرسازی امروز دیگر یک بازنمایی ساده نیست؛ بلکه بازسازی و مهندسی معناست. آنچه ما از یک کشور یا ماجرا در ذهن داریم، اغلب ساخته و پرداخته همین رسانههاست. رسانهها جهان را روایت نمیکنند؛ آن را میسازند.
تمدن غرب، از آغاز پیدایش خود، بهشدت با رسانهها گره خورده است. بهصورت نمادین، اگر سال ۱۴۵۳ را بهعنوان آغاز رنسانس بدانیم، تنها دو سال بعد، در ۱۴۵۵ میلادی، اختراع دستگاه چاپ گوتنبرگ ثبت میشود. این نشان میدهد که روایت، از نخستین لحظههای پیدایش تمدن مدرن غرب، در تار و پود آن تنیده شده—اما نه هر روایتی، بلکه روایت انحرافی.
از همان ابتدا، غرب تلاش کرد تا انحصار گزارش واقعیتهای جهان را در دست بگیرد. به همین منظور، سازوکار عظیمی به نام هالیوود بهوجود آمد؛ ساختاری فرهنگی که نهفقط تاریخ آمریکا، بلکه تاریخ انبیا، تاریخ ملل و حتی آینده بشر را نیز بر اساس روایت خاص خود بازنویسی کرد. هالیوود، بیش از آنکه ابزار سرگرمی باشد، بازوی رسانهای تمدنیست که میخواهد خودش را مبنای حقیقت جا بزند.
این اصل—یعنی اهمیت روایت—نهفقط برای غرب که برای همه تاریخ بشر یک قاعده کلیدی بوده است. حتی پیامبران الهی نیز بر اهمیت روایت تأکید داشتند. آنها نیز با زبان روایت با مردم سخن میگفتند؛ چراکه قصه، زبان قدرتمند هدایت و بیدارسازی است.
اما در دوران مدرن، مانند بسیاری از مفاهیم دیگر، این اصل نیز مورد سوءاستفاده قرار گرفت. رسانههایی که امروز در سطح جهانی فعالاند، اغلب «تحریفگر» هستند، نه «بازتابدهنده». آنها واقعیت را نه نشان میدهند، بلکه میسازند—و معمولاً هم با اغراض سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خاص.
از دوره رسانههای تودهای گرفته تا عصر رسانههای دیجیتال و حالا عصر هوش مصنوعی، ذهنیت ما—نسبت به خودمان، نسبت به جهان و نسبت به دیگران—تحت تأثیر همین ساختارهای رسانهای شکل گرفته است.
تصاویری که ما از کشورها، ملتها و فرهنگهای دیگر در ذهن داریم، اغلب محصول سفر یا تعامل مستقیم با آنها نیست؛ بلکه نتیجه تصویریست که رسانهها برای ما ساختهاند.
خب طبیعتاً در موضوع مهمی به نام جنگ، که اهمیت زیادی دارد، خصوصاً اگر این جنگ، جنگ آخرالزمانی و جنگ نهایی حق و باطل در تاریخ باشد —
که به نظر من همین الان هم آغاز شده — طبیعی است که هم دشمن ما کاملاً به روایت این جنگ حساس باشد، و هم ما باید بهشدت مراقب جنبه روایی این قضیه باشیم.
حضرت آقا هم از مدتها پیش تأکید کردند بر اهمیت «جهاد تبیین»؛ و دقیقاً منظور همین است.آیا این جنگ صرفاً نتیجه اختلاف دو کشور است؟مثلاً سر موضوعی مرزی یا غیرمرزی مثل دیگر جنگها؟ یا نه، این جنگ، یک جنگ عمیق تمدنی و وجودی است؛ جنگی که هر دو طرف میدانند مرگ و حیاتشان به آن وابسته است.
آیا جنگی است که بتواند بهصورت طبیعی به صلح و توافق منجر شود؟ یا جنگی قدیمی است که از ابتدای تاریخ جریان دارد؟ جنگ حق و باطل، یک جنگ عارضی نیست که صرفاً سر یک موضوع پیش آمده باشد.
باید برای مردم خوب تبیین کنیم این واقعیت مهم را.پیامبر اکرم(ص) به اصحاب خود فرمودند که چنین اتفاقاتی در آخرالزمان رخ میدهد. وقتی راوی پرسید، «آیا آخرالزمان هم مثل الان است که ایران و روم درگیرند؟»
پیامبر پاسخ داد: «مگر جهان غیر از ایران و روم چیز دیگری است؟» این یعنی این جنگ، یک جنگ وجودی است، جنگی که از آغاز تاریخ برنامهریزی شده است، و ما قدمبهقدم بر اساس همین الگو پیش رفتهایم تا ایران بتواند در آخرالزمان مظهر حق باشد و جریان حزب شیطان مظهر باطل شود.
این یک سنت الهی است. خوشبختانه ما در ایران این فرصت را داریم که همیشه در تاریخ مظهر حق باشیم،و امروز این ماجرا آشکار شده و در حال وقوع است.
جنگ نهایی حق و باطل آغاز شده، اما اینکه کی به پایان برسد، ما نمیتوانیم زمانش را تعیین کنیم.شاهد شروع آن بودیم، و امروز با چشم خودمان میبینیم.
امیدواریم هرچه سریعتر این به آگاهی جهانی منجر شود و حزب شیطان نابود شود.
مهم این است که ما روایت درست و دقیقی از این اتفاق ارائه دهیم، و دست برتر در میدان رسانه را بهدست بگیریم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
خانواده مهدیه اسفندیاری در گفتگو با جام جم از ۱۳۸ روز زندان انفرادی خواهرشان میگویند
درگفتوگو با دکتر محمدعلی بهمنی قاجار، واکنش ملت ایران به مداخلات خارجی و منفوربودن تجزیهطلبان را مورد بررسی قرار دادیم
مهدی مهدی قلی، مجری برنامه «راهبرد» در گفتوگو با «جامجم» از رویکرد این برنامه در دعوت از مهمانانی از طیفهای مختلف سیاسی گفته است